۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

حکایت یک پیامبر دیکتاتور و سرزمینی که در آن دموکراسی حاکم بود

آیات ۱۹ الی ۳۹ سوره نمل :
. . . وقتی سلیمان نبی می بیند در جمع موجوداتی که تحت فرمانش هستند،
هد هد در جمع پرندگان غایب است، می گوید : هدهد کجاست؟ قطعا او را به عذابى سخت عذاب می‏كنم يا سرش را مى‏برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد(۲۱)
هدهد شرمگین از غیبت و ضمن پوزش خواهی، می گوید دلیل غیبت او این است که در سرزمین ملکه سبا بوده و سپس از سرزمین ملکه سبا می گوید، جایی که زنی بر آن حکمرانی می کند و مردمش خورشید پرست هستند. سلیمان از هدهد می خواهد برای اثبات قول خود نامه ای سوی ایشان ببرد. ملکه سبا نامه را دریافت می کند و از سران کشورش می خواهد جمع شده و نظر بدهند و می گوید : گفت اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بى‏حضور شما [تا به حال] كارى را فيصله نداده‏ام(۳۲)
پس از مشورت با اندیشمندان و معاونین، ملکه تصمیم می گیرد هدایایی به قصد دوستی برای سلیمان قدرتمند بفرستد،
: و [اينك] من ارمغانى به سويشان مى‏فرستم و مى‏نگرم كه فرستادگان [من] با چه چيز بازمى‏گردند (۳۵)
در پاسخ، سلیمان رسول خدا وقتی هدیه را دریافت می کند، می گوید : آيا مرا به مالى كمك می دهيد آنچه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما داده‏است؟ به سوى آنان بازگرد كه قطعا سپاهيانى بر [سر] ايشان می ‏آوريم كه در برابر
آنها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن [ديار] به خوارى و زبونى بيرونشان می ‏كنيم می ‏كنيم
(۳۷و ۳۶) . . .

چند نکته در این بخش داستان سلیمان نبی که در قرآن نقل شده آمده است، خشونت طلبی حاکمی که قدرت فراوان دارد، یعنی سلیمان نبی که به جرم عدم حضور یکی از رعایا (هُدهُد) را اعدام می داند و در پاسخ به هدایایی که از سرزمین همسایه به قصد دوستی ارسال شده (چیزی که در روابط بین کشورها، از قدیم مرسوم بوده که با ارسال هدایا، ارادت و صلح طلبی خود را نشان بدهند.) فرمان حمله می دهد. چیزی جز یک دیکتاتور نیست، کسی که به قدرت و ثروت غَره شده و تصمیم دارد کشور دیگری را به بهانه دین گستری تصرف و مردمش را با خواری از سرزمینشان براند.
نکته جالب دیگر وضعیت اولیه کشور سبا است، کشوری که در نعمت و رضایت مردمی (روایت کامل داستان) اداره می شود، سالهای سال قبل تر یک زن حاکم آن بوده که هنوز هم در دنیا کشورهای زیادی نیستند که حکومت را یک زن اداره کند و این می تواند نشانگر جایگاه زن در ان سرزمین باشد. مهمتر از همه اینکه ملکه سبا کشور را بصورت دموکراتیک اداره می کرده که در داستانهای مشابهی که از کتب دینی نقل می شود کمتر نمونه ای از ان یافت می شود. طبق آیه قرآن ملکه تمام کارهای کشورش را با مشورت انجام می داده است.

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

همسر دروغگو هم ترسوست و ترسو از جایگاه سخنرانی هم می ترسد!


همسر محمود احمدی نژاد (ا.ن)، بعد از پنج سال شهامت یافت در اجلاس همسران سران كشورهای غیرمتعهد در رم بصورت واضح رویت شود. پیچیده در چادر سیاه و البته اینبار بدون عینک آفتابی و اجازه داد بخشهای دیگری از چهره اش غیر از بینی اش نمایان شود!
اعظم السادات نشان داد زوج مناسبی برای محمود احمدی نژاد است، به همان اندازه دروغ گو و همانقدر ترسو. تجربه تلخ شوهرش در سازمان ملل و خالی شدن سالن، درس بزرگی برای اعظم السادات فرهی بود تا از روی صندلی خود سخنرانی کند. اعظم السادات به صندلی اش میخکوب شد تا موفع دروغگویی کمتر به چشم بیاید. هرچند شوهرش کم کم به بی مخاطب بودن در داخل و خارج عادت کرده است، اما برای اعظم السادات تازه کار، هنوز زود است! خوش خیالی است که بگوییم اعظم السادات از وضع جامعه و زنان بی خبر است، بالاخره حتی اگر همسر بزرگترین دروغگو هم باشید می دانید در مملکت چه می گذرد، حتی اگر هم هم مسلکان وی بدنبال آرش حجازی باشند می داند که ندا را چه کسی کشت. حتی چادرش را آنقدر روی صورت بیاورد که نبیند، باز می داند که برادران همرزم شوهرش روز روشن صورت دختران کشورش را با باتوم نوازش می دهند.
حتی اگر کَر باشد شنیده است که (اگر فرض کنیم ندیده باشد) در زندانهای مخوف کشوری که شوهرش رییس جمهور جعلی آن است، به دختران کشورش تجاوز شده است. اعظم اگر دروغگو نبود، نمی گفت : « جمهوری اسلامی ایران از حقوق زنان در همه زمینه ها دفاع می كند.» ترسید بگوید در کشوری که شوهرش ریاست جمهوری را دزدید، دختران دانشجو را به جرم واهی سیاسی از تحصیل محروم می کنند و گفت : « 65 درصد از ورودی دانشگاه ها را زنان و دختران ایرانی تشكیل می دهند.» اعظم السادات از چه ترسیدی که بگویی زنان هم وطنت لیاقتشان گشت ارشاد نیست؟ تحقیر و حجاب به ضرب چماق و خشونت نیست؟
به چادر سیاهش کاری ندارم که حتما به سلیقه و عقیده و دین و هرچیزی که اعتقاد دارد ربط دارد، هرچند که بانوی مملکت، حتی اگر تقلبی هم باشد نماینده زنان یک جامعه است و در این خصوص هم تفاهم عمیقی با شوهرش دارد که در هیچ زمینه ای نماینده مردم ایران نیست. هرچند که هنوز یاد نگرفته اند که پوشش و لباس و دین مردم به خودشان ربط دارد.
دروغگویی را اگر بلد نبوده در این چند سال بخوبی از همسرش آموخته که می گوید : «با توجه به آموزش های دینی و وجود ارزش های اسلامی در ایران ، امنیت غذایی تقریبا برای همه خانواده های ایرانی تصمین شده است.» ما که آخر از ارزشهای اسلامیتان سر در نیاوردیم، اما "امنیت غذایی" را برای خانواده ایرانی به خوبی درک کرده ایم که قیمت مواد غذایی قبل از سر رسید تاریخ انقضا حداقل دوبرابر می شود!
عجیب است زنی مادر باشد، همسر رییس جمهور باشد، خودش را مسلمان و از سادات بداند، اما کودکان گرسنه وطنش را فراموش کند و در حالیکه تمام همسران کشورهای غیر متعهد به دنبال راهکار و ارتقا وضع کشورشان بودند، اعظم خانم قصه ما نگران گرسنگی کودکان سرزمین دیگری بود، در حالیکه چشم کور و گوش کر هم از وضع کودکان ایران باخبر است! نمی دانم شاید هم در دنیای دروغگوها این چیزها عجیب نیست. . .

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

احمد جنتی : برای اجرای طرح «تحمل اقتصادی»، بجای سبد خانواده، از «نعلبکی خانواده» استفاده کنید!

احمد جنتی امام جمعه تهران، ضمن حمایت از طرح «تحمل اقتصادی» راهکارهای لازم و عملی برای تحقق این طرح به شرح زیر ارائه داد :
به جای "سبد خانواده" زین پس مردم از چیز دیگری مثل "نعلبکی خانواده" استفاده کنند. رایانه ها باید هدفمند باشند، جوانان نباید در اینترنت ساخته صهیونیسم و شیطان بزرگ بچرخند و گمراه شوند و بروند در بالاترین و فیس بوک و بی بی سی و یوتیوب و امثالهم ( لعن الله علیهم) بچرخند که کلی هم هزینه اینترنت بدهند. بجای اینکار نمودارهای تورم، بیکاری، خط فقر و رشد اقتصادی را که برادر عزیزمان ا.ن ( احمدی نژاد)و سایر دوستان تهیه کردند را در ابعاد بزرگ بر دیوار آشپزخانه و پذیرایی و حتی اتاق خواب نصب کنند، حتی بیل بوردش را در شهر بسازند تا باعث خطای دید و کسب روحیه شود. مردم بجای اینکه به برادران بسیجی مسلح مظلوم و بی دفاع سنگ پرتاب کنند، همان سنگ را به شکم بسته و بخوابند تا گرسنگی را حس نکنند، تازه کلی هم به یاد سنگ اندازان عزیز غزه می افتند. بجای اینکه مدام علیه کودتا و دیکتاتوری، تجاوز و تهاجم بجنگند، کمی هم به مبارزه و جنگ روانی با شکم خانوادهایشان بروند! مردم بجای اینکه در خیابانها جمع شوند و اعتراض کنند و کلی انرژی و کالری هدر بدهند، در منزلشان بصورت افقی پای تلویزیون باشند که یا سخنان مقام رهبری را پخش می کند، یا سخنانش را بررسی می کند که از صد سال عبادت هم بهتر است.
احمد جنتی گفت : باید قدر فسیل و سوختهای فسیلی را بدانید که مبادا روزی نباشند و به کمک دولت مهرورز ودوستان روسی، با راه افتادن هسته ای، حق مسلم ما، باید از فسیل و سوختش حمایت و حفاظت کرد. وی افزود جایگزینی هسته ای به جای فسیلی ربطی به وی نداشته و همچنان رییس شورای نگهبان می ماند!

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

نمادهای بکار رفته در لوگوی بالاترین به مناسبت زادروز نیما، ققنوس و قاصدک


روز 21 آبان، تولد نیما یوشیج، پدر شعر نو پارسی است. دو نماد اصلی بکار رفته در این لوگو، ققنوس و قاصدک می باشند. ققنوس نام پرنده افسانه ای است که عنوان یکی از معروف طرین و انقلابی ترین اشعار نیما می باشد که در سال 1316 آن را سرود. در فاصله شعر معروف افسانه تا ققنوس یعنی بین سالهای (1300 تا 1316) نیما فقط اشعاری در قالب سنتی می سرود.اما ققنوس معنای دیگری نیز دارد. ققنوس پرنده ای افسانه ایست که عمری دراز و هزار ساله دارد که هر چند سال یکبار تخم می‌گذارد و بلافاصله آتش می‌گیرد و می‌سوزد و از خاکستر آن دوباره متولد می‌شود. علامه دهخدا گويند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آيد هيزم بسيار جمع سازد و بر بالای آن نشيند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هيزم افتد و خود با هيزم بسوزد و از خاکسترش بيضه‌ای پديد آيد و او را جفت نمی‌باشد و موسيقی را از آواز او دريافته‌اند.


در حقیقت ققنوس نماد استحاله در بوجود آمدن شعر نو پارسی ازسبک سنتی که عمری چندصد ساله دارد، است. که با اینکه جاودان است، اما تبدیل می شود.
اما نماد دوم، قاصدک است. یکی از عمده ویژگیهای شعر نوی نیما استفاده از طبیعت است که در شعر "می تراود مهتاب" پایبندی وی را به عناصر طبیعی مشاهده می کنیم و همچنین قاصدک نیز همچون ققنوس با از بین رفتن خود نسل جدیدش را بوجود می آورد.
لوگو دیگری که برای این روز طراحی شده بود، در زیر آمده است که در ان بیشتر به عناصر طبیعی اشاره شده بود و مفهوم نوگرایی و شعر نو در ان دیده نمی شد.
ققنوس


ققنوس ، مرغ ِ خوشخوان ، آوازه‌ی ِ جهان
آواره مانده از وزش ِ بادهای ِ سرد ،[1]
بر شاخ ِ خيزران ،
بنشسته است فرد .
بر گرد ِ او به هر سر ِ شاخی پرندگان .


او ناله‌های ِ گمشده ترکيب می‌کند ،
از رشته‌های ِ پاره‌ی ِ صدها صدای ِ دور ،
در ابرهای ِ مثل ِ[2] خطی تيره روی ِ کوه ،
ديوار ِ يک بنای ِ خيالی
می‌سازد .


از آن زمان که زردی ِ خورشيد روی ِ موج
کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج
بانگ ِ شغال و ، مرد ِ دهاتی
کرده‌ست روشن آتش ِ پنهان ِ خانه را ،
قرمز به چشم ، شعله‌ی ِ خردی
خط می‌کشد به زير ِ دو چشم ِ درشت ِ شب
وندر نقاط ِ دور ،
خلق‌اند در عبور


او ، آن نوای ِ نادره ، پنهان چنان‌که هست ،
از آن مکان که جای گزيده‌ست می‌پرد .
در بين ِ چيزها که گره خورده می‌شود
با روشنی و تيرگی ِ اين شب ِ دراز
می‌گذرد .
يک شعله را به پيش
می‌نگرد .


جايی که نه گياه در آنجاست ، نه دمی
ترکيده آفتاب ِ سمج روی ِ سنگ‌هاش ،
نه اين زمين و زندگی‌اش چيز ِ دلکش است ،
حس می‌کند که آرزوی ِ مرغ‌ها چو او
تيره‌ست همچو دود . اگر چند اميدشان
چون خرمنی ز آتش
در چشم می‌نمايد و صبح ِ سفيدشان .
حس می‌کند که زندگی ِ او چنان
مرغان ِ ديگر ار به‌سر‌آيد
در خواب و خورد ،
رنجی بود کز آن نتوانند نام برد . [3]

آن مرغ ِ نغزخوان
در آن مکان ِ زآتش تجليل يافته ، [4]
اکنون به يک جهنّم تبديل يافته ،
بسته‌ست دمبدم نظر و می‌دهد تکان
چشمان ِ تيزبين .
وز روی ِ تپّه
ناگاه ، چون به جای پر و بال می‌زند
بانگی برآرد از ته ِ دل سوزناک و تلخ ،
که معنی‌اش نداند هر مرغ ِ رهگذر .
آنگه ز رنج‌های ِ درونی‌ش مست ،
خود را به روی ِ هيبت ِ آتش می‌افکند .


باد ِ شديد می‌دمد و سوخته‌ست مرغ
خاکستر ِ تن‌اش را اندوخته‌ست مرغ !
پس جوجه‌هاش از دل ِ خاکسترش به در .


------------ بهمن 1316

می تراود مهتاب


می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
دست ها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
که به در کس آید
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند


***

می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در، می گوید با خود:
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند


۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

اسنادی از نام خلیج فارس در نقشه های قدیمی سرزمینهای عربی


برای مشاهده در اندازه بزرگتر روی عکسها که به زبان فرانسه هستند، کلیک کنید.

در این نقشه که توسط Nicolas Sanson d’Abbeville در سال 1645 تهیه شده است، نام خلیج فارس بر روی نقشه نمایان است. نیکلاس سانسون (1600-1667) جغرافی دان سلطنتی فرانسه در قرن هفدهم است که نقشه از سرزمینهای عرب تهیه کرده است. زمانی که هنوز اثری از کشورهای کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین وجود نداشته است. منطقه ای که اگرچه تقاطع تجاری بین سه قاره بوده است تا قرن پانزدهم میلادی برای اروپا ناشناخته مانده بود. این نقشه در سال 1654 توسط ناشر فرانسوی منتشر شد. این نقشه تا حدود بسیار زیادی برپایه نقشه کش عرب قرون وسطی در قرن دوازدهم، الادریسی (1099-1164) می باشد.
منبع : World Digital Library
American Memory
برای دیدن نقشه در ابعاد کامل و بزرگ سری به اینجا بزنید.
موارد دیگر :


Arrowsmith, Aaron(قرن هجدهم) برای مشاهده در ابعاد بزرگ روی عکس و برای مشاهده در ابعاد بزرگتر در منبع اصلی اینجا کلیک کنید. متن کامل


نقشه ای به زبان لاتین از Hondius, Jodocus (قرن 16)برای مشاهده در ابعاد بزرگ روی عکس و برای مشاهده در ابعاد بزرگتر در منبع اصلی اینجا کلیک کنید. متن کامل ( جال است که در متن گفته شده، نام خلیج ع.ربی، خلیج فارس است!)


نقشه ای از سرزمینهای عربی به زبان لاتین، کاری از( Weigel, Christoph (1654-1725، برای دیدن عکس بزرگ روی آن و یا روی این لینک برای عکس بسیار بزرگتر در منبع اصلی کلیک کنید.
همچنین برای مشاهده دیگر نقشه های کهن عربی که نام خلیج فارس در آنها ذکر شده است، اینجا، اینجا را ببینید.
_______
عکس بزرگتر ______________________ عکس بزرگتر
(Blaeu , Willem Janszoon (1571-1638) __________ Hondius, Jodocus (1563-1612


۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

دین وسیله ای برای سرکوب ملت ها

در کاتالوگ دوسالانه کاریکاتور دوره پیش، تصادفا به این کارتون زیبا از مارینا ماکویچ اهل بلاروس برخوردم . دین اول شما را اسیر و بعد سرکوب می کند.
کار بسیار پر معناییست، مثل اکثر کارتونهای بلوک شرق اروپا پر معنی و تلخ . . .



بسیجی خامنه ای روز روشن از دیوار مردم بالا می رود

آقای خامنه ای! این بسیجیان مخلص شما هستند که روز روشن از دیوار مردم بالا می روند. همان بسیجی که قرار بود حافظ مردم باشد، قاتل و متجاوز و دزد مردم شد.
چه فرقی است بین بسیجی تصویر بالا و دزد عکس پایین؟

۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

علفهای دشت بی فرهنگی ما : بسیج

حماسه روز 13 آبان باز هم با صحنه های درد آوری همراه بود. تصاویری که چشم هر نابینایی را باز میکند. بد نیست کسانی که هر روز به اینجا سر می زنند و الفاظ رکیکی را نثار بنده و هر سبز اندیشی می کنند، نگاهی به این تصاویر بیاندازند. براستی که بسیجی واقعی همت بود و باکری. . . جوانان خالصی بودند که بجای تجاوز به ناموس برای حفظ خواهران و مادران ما شهید شدند.

برای دیدن بیش از 35 فیلم و عکس از برخورد وحشیانه بسیجی های مزدور با مردم بی دفاع سری به اینجا بزنید.

 
Header Image from Bangbouh @ Flickr