۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

معمای تفاوت ولی فقیه با امام زمان

اگر فردی ادعا کند من امام زمان هستم و شما بپذیرید، ابله و ساده لوح هستید، اما اگر کسی ادعا کند من نماینده امام زمان و ولی امر مسلمین هستم و شما نپذیرید، خون شما مباح است!

۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

به ایرانی برگشتم که آزاد نیست، اما دیوارها هم مرگ بر دیکتاتور می گویند

آرزوی قلبی منِ دور از وطن، این بود روزی که به ایران بر می گردم، کشورم سرزمینی آزاد، با حکومتی عادل و پاک و با مردمانی مرفه باشد. . . این آرزوی خیال انگیز من و هر ایرانی دیگری این بار با دروغ و جعل و زور و جنایت تحقق نیافت. اما ایرانی که اکنون پس از بازگشت می بینم، ایرانی نیست که می شناختم. حجاب دیکتاتور کنار رفته و پرده ها کنارتر زده شده و هر چه بی محاباتر می تازد، چهره سیاهش نمایان تر می شود. اما در این فضای مه آلود ایران، در پس چهره های بهت زده و سایه های غمگین، رنگ و امید به وضوح برای تغییر دیده می شود.

در کوچه و خیابان ایران امروز که قدم می زنم، به روشنی روی دیوارها « مرگ بر خامنه ای» می بینم که سالهای قبل حتی در محافل خصوصی هم کسی جرأت گفتنش را نداشت!

رسانه های داخلی جز دروغ و جعل حرفی نمی زنند و روزنه های نفوذ خبر را با فیلتر و پارازیت بسته اند، اما هر آنچه باید بدانی و باخبر شوی را روی تلفنهای همراه، بنگاه معاملات ملکی، رستوران، تعمیرگاه، بوتیک و دانشگاه و تاکسی می یابی که فیلتر شدنی نیست.

بعد از مدتها به سرزمینی برگشتم که دیگر کمتر کسی در جواب تلاش برای تغییر شرایط حاکم « به من چه »، «کار ما نیست»، « اینا رفتنی نیستند» و . . . می گوید! هر چند هنوز بسیارند کبکهای سر در برف، اما روزی این برف آب خواهد شد و قیمت شرف از ساندیس بیشتر خواهد شد.

آثار تیشه ای که به ریشه حکومت دیکتاتوری خورده را همه جا می توان دید. از روی دیوار و اسکناس، تا تخته سیاه دانشگاه ها. دیگر کسی در جواب «چه خبر؟ . . . »، « هیچ؛ سلامتی . . . » نمی گوید. هر خبر تجمع، بیانیه صادر شده و یا اتفاق تازه ای به سرعت باد سینه به سینه منتقل می شود. . . افراد گارد ویژه در کنار خیابانها، هر از گاهی خود نمایی می کنند، اما مطمئن باشید نگاه های سنگین مردم و گاه متلک اندازی ها، خرد کننده تر از ضربه های باتوم هایشان است! . . نسل دانشجویان امروز، خواسته یا ناخواسته پخته تر و عاقل تر از نسل منی خواهند شد که زیر سایه ترس از بسیج و حراست دانشگاه، دانش آموخته شدم.

برای جعفر آقا، شوهر خاله من، خامنه ای از سیدی که مرجع تقلیدش بود، به قاتل یک دست تنزل پیدا کرده، پدر پیر عصا به دستم در چند تظاهرات شرکت کرده و برادر کوچکترم به باتومی که خورده افتخار می کند! مادرم وقتی از نزدیکی مردمی که هدف مشترک متحدشان کرده می گوید، من هم همراه بقیه امیدوار می شوم . . . هرچند همه اینها دستاوردهای بزرگیست اما آزادی هدف مشترک میلیونها ایرانی آزادیخواه شده است . . .

 
Header Image from Bangbouh @ Flickr