۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

دانلود کتاب صوتی "واعظان نفرت" :‌ اسلام و جنگ در امریکا


حجم دانلود : 614 مگا بایت، کتاب نوشته Kenneth R. Timmerman (غیر یهودی) می باشد.
این کتاب، در مورد نفرت قدیمی جهان اسلام علیه امریکا صحبت می کند که نه تنها احساسات ضد یهود، بلکه کلا امریکا و بطور عام "غرب" را تهدید می کند.
تیمرمان در این کتاب به ریشه یابی این مساله می پردازد و اینکه چگونه به جوانان در مساجد و مدارس این دیدگاه آموزش داده می شود. او افشا می کند چگونه از امریکا و اروپا برای بسط این نفرت در مدارس فلسطینی پول ارسال می شود.














Like no book before it, Preachers of Hate uncovers an ancient hatred that threatens the life and livelihood of every American. The "new" anti-Semitism targets not only Jews, but Americans specifically and the West in general. It targets our values, our lifestyle, and our freedoms. It is the single most important issue we face when trying to make sense of the Arab world.

In Preachers of Hate, best selling author Kenneth R. Timmerman (who is not Jewish) contends that, besides Islam itself, the core unifying force in the Muslim world is a virulent strain of anti-Semitism that postulates the existence of a Jewish conspiracy to take over the world. It is seen as no less than Muslims' historical destiny to prevent such a takeover, and to do so by any means possible. To misunderstand the ferocity of that belief is to vastly underestimate the resolve of many Muslims to repel America, Israel, and all things Western.

Timmerman explores the roots of this hatred, examining its history, the religious sources upon which it draws, and how it is being transmitted to young people growing up in Arab societies by their leaders, their teachers, and their mosques. He documents how U.S. and European Union money has been used to finance hatred in Palestinian schools. He exposes the double-talk of Arab leaders and their supporters in the West. As it so often was throughout history, this new strain of Jew hatred is really about much more than Jews. They get attacked first, when the enemies of America can't attack Americans. However, what begins with the Jews never ends with the Jews.

As America reasserts her role in the Middle East and attempts to bring peace between Jews and Arabs, Preachers of Hate is an essential book that reframes a very complicated issue as a matter of life and death.

از همین نویسنده :




۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

به اون بی شرف بگین : من پاهامو ندادم که امروز تو این مملکت، اشک یه مادر ببینم . . .

دکتر گفت، حتی فردا هم دیره، همین امروز باید بستری بشه . . . یه عمل فوری دیگه لازم داره . . . اشک داشت می دوید تو چشمام، دست و پام یخ کرده بود . . . گفتم یعنی میشه این هیولای سرطان دست از سر مادر من برداره؟ . . . گفت تا اینجا جنگیده، با یه عمل دیگه حتما سلامت میشه . . .

وقتی بهش گفتم برای یه عمل دیگه باید همین امشب دوباره بستری بشه ، بازم اشک نریخت، اشک منو پاک کرد، وقتی اینطور با شهامت می دیدمش دلم می خواست دوباره بچه باشم و پشت چادرش قایم بشم تا هیچ کسی جرآت نکنه بهم چپ نگاه کنه. . . گفت : مادر ناراحتی نداره که، عوضش از شرش خلاص میشم، بهت قول می دم . . . دوباره موهام در میاد . . . تو هم دیگه لازم نیست بخاطر من موهاتو ماشین کنی . . .

رفتیم بیمارستان، بعد از نشون دادن مهر و دستخط و نشون دکتر و التماس و تمنا، پرونده رو گرفتن . . . گفتن دوتا آمپول قبل عمل باید بزنی، دونه ای چهارصد تومن، چون تحریمیه . . .

گفتم : چَشم، شما بهش بزنین، تا موقع ترخیص پولش رو جور می کنم. . . گفتن :  نمیشه، اینجا بیمارستان جانبازانه، واسه افراد عادی! نقد . . . همین الآن . . . بدون بیمه . . .

سرم رو از سوراخ نیم دایره ای پذیرش کشیدم بیرون، یهو دیدم مادرم مثل کوه یخی آب شد، تکیه به دیوار سُر خورد زمین نشست . . . زار زار زد زیر گریه، انگار بغض یکسال جنگ با سرطان حالا شکسته بود . . .

یکی از پشت سر گفت جوون برو کنار ببینم . . . با موهای جو گندمی یکدست، حدود پنجاه ساله به نظر می رسید، هیکل درشتش با زحمت رو ویلچر جا شده بود . . . کارت جانبازی رو از جیبش کشید بیرون، کوبید رو پیشخون پذیرش . . . داد زد :

بیا، من جانبازم! نه بسیجی ام، نه سپاهی، یه بدبخت عادی ام که پاهامو واسه مملکت دادم، نه کسی که خون مردم رو تو شیشه کرده. . . به اون بی شَرَفی که مملکت رو به این روز انداخته بگین من پاهامو ندادم که امروز، تو این مملکت اشک یه مادر رو ببینم. . .

رفیقام تو خون غلتیدن که امروز خون از دماغ کسی نیاد . . .

به اون بی وجدان بگین ما رفتیم جنگ که ایران آزاد بشه نه تحریم . . .

مادر من ازت معذرت می خوام که این حکومت رو دست کسی دادیم که نه شرف داره نه انسانیت . . .

 

امروز دوسال از اون روز میگذره و با این آهنگ یاد اون شیرمرد ویلچرنشین می افتم که می گه :


مَمَد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته      خون یارانت پُر ثمر گشته(؟)

 

 
Header Image from Bangbouh @ Flickr